عنوانی ندارم برای درددل هام!

ساخت وبلاگ

انگار که یه چیزایی خوب میشه تو زندگی و از یه جای دیگه به در بسته میخوری ...
همون جوری شدم ...
دوباره برگشتم برای درس خوندن ... خدا منو ببخشه این چند وقته کلا بیخیال همه چی شده بودم ولی خب به لطف خودش برگشتم ... نمیدونم چی پیش میاد ولی نمیتونم وسط راه ول کنم ...
سختی این دوره کارآموزی تو بخش ایمنولوژی و امتحانش که داره نزدیک میشه و هیچی بارم نیست و کلی سخت میگیرن و جزوه هم زیاده یه طرف ... درسای ارشد از یه طرف ... امتحان پایان ترم دانشگاه از یه طرف ... دوره بعدی که زمانش رو هواست... همه چی با هم قاتی شدن ... حرمی که نمیطلبه که دلم یکمی سبک بشه ... حال و روز نیمه خراب خودم ... اتفاقاتی که این چند وقته افتاده ... فکر و خیالای عجیب و عذاب وجدان هایی که ایجاد شد ... سوء برداشت ها و توقع هایی که ایجاد شد ... همه و همه هم تقصیر من بود ... همه با هم بهم هجوم آوردن ... تنها دلخوشیم این روزا برگشتن دوباره سر درسای ارشده ... حال منو ۶ ساعت درس خوندن امروز فقط خوب میکنه و بس ... ولی بازم شب که میرسه منم و فکر و خیالام و آهنگ و غصه شروع کارآموزیه فردا ...
کاش زودتر این روزا تموم بشه ...
زودتر وارد یک مرحله دیگه از زندگی بشم مثلا مقطع ارشد ... مثلا یک سفر ... نمیدونم هرچیزی به جز رکود این روزا ...
دیشب خواب عجیبی دیدم ... میون کلی آدم آشنا و غریبه که نشسته بودن و برای من تصمیم میگرفتن گیر افتاده بودم ... تمام شب تو خواب جلو اون آدما گریه کردم و گفتم نمیخوام ... نمیشه ... نمیتونم ... ولی فایده نداشت ... انگار اصلا صدای منو نمیشنیدن ... برای خودشون بریدن و دوختن ... و من فقط گریه کردن بلد بودم و اعتراضی که به جایی نمیرسید ... آخرشم راه به جایی نبردم ... باختم ... تو خواب باختم ... تمام امروز به خوابم فکر میکردم تمام جزئیاتش یادم بود ... فایده نداشت فکر کردن بهش ولی میدونم به حال و روزم ربط داره ...
مهم نیست چقدر من این وسط ناراحت بشم ... مهم نیست چقدر من زیر چشمام گود بیفته از فکر و خیال ... مهم نیستم من اصلا ... ولی آدمای دور و بر من مهمن ... چه آشنا چه غریبه ... همیشه این جمله از فیلم هملت تو خاطرمه : من برای خوب بودن باید نامهربان باشم ... شاید بد بیاید و بدتر پشت در بماند ...
حالا جریان منه ... من برای همه اتفاقات اطرافم مقصرم ... نه خودخواهم نه مغرور نه از دماغ فیل افتاده ... موقعیتم اینه ...
میدونم چند سال دیگه که بیام این وبلاگ رو بخونم یادم نمیاد اینجا برای چه موضوعی درد و دل کردم ولی بازم مینویسم ...
فقط یادم بمونه امشب ازون شبای سخته که باید تحمل بشه ... امشب که رد بشه بقیه شبها بهانه های دیگه دارن ...
شبم آروم ...
شبت آروم ...
شبتون آروم ...

[ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ ] [ 0:30 ] [ مسافر ]

دو هفته تا آزادی ......
ما را در سایت دو هفته تا آزادی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raheomid2000 بازدید : 178 تاريخ : شنبه 10 تير 1396 ساعت: 17:16