سیاست های زندگی

ساخت وبلاگ

 یه پست خوندم از زبان یک خانم نوشته شده بود اینجوری که خانم به آقا میگه برای مهمونی امشب سبزی بگیری ، شب میرسه و مهمونا میان میان و خانم خیلی کار داره اما وقتی همسرش میاد چند بسته سبزی آماده گرفته که همه پلاسیده بودن
خانوم عصبانی میشه  می خواد داد و بیداد راه بندازه اما ترجیح میده کمی صبر کنه و بعد از مهمونی با همسرش صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه 
مهمونی که تموم میشه تموم میشه میشه خانم با خودش فکر میکنه بهتره با آرامش با همسرش صحبت کنه پس بهش میگه : عزیزم یادت باشه از این به بعد از این سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزیاش همه پلاسیده بود و من نتونستم سر سفره ازش استفاده کنم ازش استفاده کنم آقا هم میگه : ببخشید عزیزم تو راست میگی من برای اینکه کار تو ساده تر تر بشه ساده تر تر بشه از سبزیهای آماده گرفتم چون می دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری کار دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری و وقت برای سبزی پاک کردن نداری خانم متوجه میشه که همسرش در واقع به فکر کمک کردن به اون بوده فقط راه درستش رو رو بلد نبوده ، اگر اون شب شب به خاطر سبزی ها ها سبزی ها ها خانوم دادو بیداد راه می‌انداخت کلی رابطه شون شکر آب میشد ولی حالا هر دو شون به نتیجه‌های خوبی رسیده بودن!!!

.

همین داستان به ظاهر ساده باعث شد من خیلی جاها از ترفند صبر ، صحبت و گفتمان با آرامش و در خلوت ، بین خودم و احسان استفاده کنم ... و واقعا هم نتیجه گرفتم ... بارها و بارها شده از چیزی دلخور یا عصبانی شدم و با خودم گفتم به محض اینکه احسان رو ببینم بهش میگم اون هم با عصبانیت ... ولی بعد به خودم اومدم ... صبر کردم ... وقتی اروم شدم با ملایمت و ارامش با احسان صحبت کردم هرچی تو دلم بوده تو فکرم گذشته هر نظری که داشتم هر ایرادی که گرفتم هر دلخوری که پیش اومده رو اروم اروم بهش گفتم ... کافیه مثلا فقط میگفتم عزیزم بابت امروز ممنون البته من این قسمت روز رو ناراحت شدم از فلان کارت ... میدونی انتظارشو نداشتم ... یا از تو بعید بود ...یا من فکر میکنم اینجوری یه چیزی اشتباهه این وسط ...
و خب ...
باید بگم نتیجه ای که گرفتم فوق العاده بوده ... نه تنها حرفامو زدم بدون اینکه عصبانیتم رو روابطمون تاثیر منفی بزاره ، بلکه احسان هم خیلی منطقی تر با موضوع برخورد میکنه و اون هم متقابلا با ارامش توضیح میده و مسئله رو رفع و رجو میکنیم ... جالب اینجاست که اگر من داد و بیداد راه بندازم خیلی طبیعی طور و متقابلا احسان هم گارد میگیره و تمام خوشی هامون کوفتمون میشه ... هم از دست هم ناراحت میشیم ... هم دلمون نمیخواد با هم دعوا کنیم ... هم نمیتونیم کوتاه بیایم ... اوضاعی میشه ... ولی کافیه فقط یکیمون با سیاست برخورد کنه ... کافیه بگه «حق با توعه ولی من فکر میکنم که ...» یا بگه «میدونم چی میگی درسته حرفات ولی به نظرم ...» و اون وقت معجزه عشق رخ میده و کارها به لطف خود خدا درست میشه ...
.
.
پ.ن: شما که غریبه نیستین اوایل عقدمون من دقیقا همچین کاری کردم ... یعنی سر یه موضوع عصبانی شدم قهر کردم رومو برگردوندم و حرف نزدم تا دو روز جفتمون مثل ادمای بدبخت بودیم ... هیچ وقت اون دو روز رو یادم نمیره ... با هم بودیم ... دلمون لک زده بود برای صحبت با هم‌ ولی قهر بودیم ... اینجور وقتا مودب هم میشیم مثلا شما شما میکردیم دو هفته تا آزادی ......

ما را در سایت دو هفته تا آزادی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raheomid2000 بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 21:23