دو هفته تا آزادی ... : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ

همزمان با شروع ماه رمضون ۹۹ ، به دنیا اومدن بچه جاری جان ، و شروع به کار طوفانی و فشرده شغل جدید احسان ... رابطه ما هم وارد مرحله جدیدی شد ... یه جورایی احسان درگیر کارش بود به خاطر روزه و خواب بهم ریخته خسته و کوفته بود ... نمیتونست بیاد خونه ما ... دور از جون عین جنازه دم افطار تازه میرسید خونه ... از طرفی چون مامانشم شبا درگیر نوه جدید بود و سحری خونه نبود دوست نداشتم من برم اونجا و اسباب مزاحمتشونو فراهم کنم ... خلاصه که اوضاعی شده بود ... دلمون برا هم تنگ میشد با وضعیت قرنطینه و کرونا هم نمیشد خیلی بیرون رفت جایی قدم زد نشست ... هرجا هم که میخواستیم بریم یه عده مداوم همراهمون بودن ... دلمون تنگ شده بود واسه یه خلوت دو نفره که بشینیم همدیگرو فقط نگاه کنیم با هم حرف بزنیم ... 

یه جورایی تب و تاب و هیجانات عشق و عاشقیمون خوابیده بود حالا رسیده بودیم به نقطه عاقلانه عاشق بودن ... دوست داشتیم بیشتر با هم خلوت کنیم در مورد اینده حرف بزنیم ... تولد پسر جاری هم خیلی ما رو هیجانزده کرده بود ... حس اینکه دیر یا زود ما هم به این مرحله میرسیم باعث شده بود بیشتر بخوایم در مورد اینده با هم صحبت کنیم ... 

خلاصه که این موقعیت پیش نمیومد تا دیشب ... بالاخره فرصتی پیدا شد که شب رو با هم بگذرونیم ... احسان هم با اینکه صبح زود باید میرفت سرکار و خوابش به خاطر سحری بیدار شدن بهم ریخته بود ولی خوابش نمیبرد ... منم که کلا تا صبح همیشه بیدار بودم ... چراغ خوابو روشن گذاشتیم که حداقل همو درست ببینبم ... دلم برای چهرش انقدر نزدیک به خودم تنگ شده بود ... یکم حرف زدیم ... با کمال تعجب جفتمون تا خود سحری خوابمون برد دو هفته تا آزادی ......

ما را در سایت دو هفته تا آزادی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raheomid2000 بازدید : 67 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 21:13